عرفانهای نوظهور، خدای ذهنی را میخواهند، نه خدای واقعی
تاریخ انتشار: ۹ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۰۰۶۳۴
عرفانهای نوظهور منکر حضور خدا هستند
حجتالاسلام مسلم گریوانی، نویسنده اثر با اشاره به مطالعه تطبیقی عشق در عرفان اسلامی و شبهعرفانهای نوپدید در کتاب دست به گریبان عشق، گفت: تعریف عرفانهای نوپدید سخت است؛ چون شخصیتها و جریانهای متعددی است که در دوره مدرن از سال۱۹۶۰ به بعد در پی تحولات مدرنیسم، شکل گرفتهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تعبیر اُشو درباره فیلسوفان
ویژگی دیگر این جریانها و عرفانها این است که تجربهمحور است. عرفان ما پشتوانه فلسفی و نظری دارد ولی آنها از این موضوع فراریاند و حتی بسیار متحورانه درباره فلسفه صحبت میکنند. اشو، تحصیلات فلسفی دارد اما میگوید فیلسوفان، سگان تاریخاند! این تجربه محوری بر پایه تجربیات شخصی است درحالیکه عرفان اسلامی، روش شهود را انتخاب میکند. خیلی از ما تجربیات معنوی و شخصی زیادی داریم مثل اولینباری که چشممان به کعبه افتاد یا امثال آن. گاهی ممکن است در نگاه به طبیعت، حس حیرت و معنویت به ما دست بدهد؛ این حس در عرفانهای نوظهور بهصورت روشمند، محور فعالیتهایشان میشود. این تجربیات را هم در قالب مکتب و مذهب ارائه میکنند. اینها یکسری آموزههای مشترک دارند که کلیدیترین و پرتکرارترین اصولی مذهبیشان مسأله عشق است. اشو در جایی میگوید: مریدی نزد من آمد و گفت خدا کجاست؟ گفتم: نگرد که خدا نیست؛ خدا همینجاست؛ خدا خودت هستی؛ خدا خودم هستم... این پریشانگویی نتیجه آن انکار مبانی است. آیا واقعا حضور خدا را از وجود خدا میشود منفک کرد؟
مگر راه دیگری غیر از قلب برای شناخت خدا وجود دارد؟
دکتر حمیدرضا مظاهریسیف، منتقد این نشست ضمن بیان اینکه این کتاب از نظر ظاهری جذاب است و جنبههای زیباییشناسانه در آن بهخوبی روایت شده، گفت: در این کتاب، از ارجاعات کمی بهره برده شد. دومین نکته این که تناقضهایی در عرفانهای نوظهور وجود دارد اما نگار این تناقضها در این کتاب و برای نویسنده هم حل نشده است. برای نمونه در این اثر به جایگزین شدن خود فرد با ایمان به خدا در عرفانهای نوپدید اشاره شده اما در بخشی دیگر از خداگرای انسانمحور سخن به میان آمده است که به نظر میرسد عبارت خودگرای انسانمحور به واقعیت نزدیکتر باشد. همچنین در جایی آقای گریوانی نقدی را با عنوان انحصارگرایی در شناخت قلبی خداوند به عرفانهای نوظهور مطرح کرده است و حال آنکه مگر راه درست دیگری غیر از قلب برای شناخت خدا وجود دارد؟ آیا با حس میخواهیم خدا را بشناسیم؟ اصلا قلمرو و کارکرد براهین منطقی به آنجا نمیرسد. ایمان در حقیقت، چشمی است که در قلب باز میشود برای شناخت خدا. در ادامه نویسنده کتاب عنوان کرد: این عرفانها منکر خدای متشخص است اما مرتب درباره خدا حرف میزند. آنها خدای ذهنی را میخواهد و نه خدای واقعی؛ چون بهدنبال تعالی نیست و فقط درصدد کسب آرامشاست. در این عرفانها خدا ابزاری برای رسیدن انسان به انسان است.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: کتاب عرفان های نوظهور عشق
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۰۰۶۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ای وای از عشق ؛ عرفان طهماسبی
تعداد بازدید : 0 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 کیفیت 284
رفتی از خلوت من هم ره شب های که باشی
غم نهادی به دلم همدم غم های که باشی
خواستم دور شوم از همه حتی ز جهانت
من نباشم نگرانم که تو دنیای که باشی
گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من
تا باران بشود حال و هوای سرد من
تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی ساز عشق
گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من
تا باران بشود حال و هوای سرد من
تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی
ای وای از عشق فریاد از عشق ای داد از عشق فریاد از عشق
ای داد از عشق فریاد از عشق
در دل بی خبرت از غم من هیچ خبر نیست
یک نفر ماندی و در قصه ی من راه گذر نیست
اگر از خانه ی ویرانه ی عشقت نگذشتم
و برایم به تو راه دگری هیچ اگر نیست
گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من
تا باران بشود حال و هوای سرد من
تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی ساز عشق
گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من
تا باران بشود حال و هوای سرد من
تا همچون مه عاشق بنوازد بنوازی
ای وای از عشق فریاد از عشق ای داد از عشق فریاد از عشق
ای داد از عشق فریاد از عشق